جامعه و اتفاقات متنوع

وحید قرایی
وحید قرایی

بخش جامعه سرمشق در این شماره به موضوعات متنوعی پرداخته است شاید به این دلیل که اتفاقاتی که می‌توانست جلب‌توجه کند متنوع جلوه می‌نمود. کرونا و آموزش موضوع مهمی است که شاید لازم بود با تفصیل بیشتری به آن پرداخته شود. گفت‌وگوی فهیمه رضاقلی با مهرانگیز علی‌نژاد در همین راستا انجام شد. موضوعی که این روزها و در ایام تعطیلی مراکز آموزش در ایام شیوع کرونا بسیار جلب‌توجه می‌کند. در این حال موضوع افغانی‌های مقیم کرمان و کرونا موضوع دیگری بود که در قالب یک یادداشت به آن پرداخته شد. جمعیت زیادی افغانی‌ها و بررسی شرایط آن‌ها در بحبوحه شیوع کرونا قابل‌توجه است. البته در شماره آینده به سراغ موضوع کرونا به صورتی مفصل خواهیم رفت و وعده می‌دهیم که به صورتی گسترده‌تر به کرونا و وضعیتی که در کرمان به وجود آورد در شمار آتی پرداخته شود.

سرمشق شماره اردیبهشت‌ماه به موسیقی و به‌طور اخص به استاد محمدرضا شجریان پرداخته است. در گزارشی میدانی و در گفت‌وگو با افراد مختلف جامعه به تأثیر موسیقی بر روح و روان جامعه خودمان پرداخته‌ایم تا ببینیم آدم‌های مختلف از زاویه نگاه خودشان چه دیدگاهی نسبت به موسیقی دارند. یک یادداشت نیز در همین زمینه گزارش سرمشق را تکمیل کرده است؛ اما یکی از موضوعات داغ و ناراحت‌کننده که مدتی پیش روح جامعه را آزرد زنده‌به‌گور کردن هزاران جوجه بود که فیلم مربوط به آن در فضای مجازی دست‌به‌دست شد تا جامعه را متأثر از خود کند. سید امیر رسول معین زاده میرحسینی وکیل دادگستری به‌صورت مفصل به این موضوع پرداخته است تا ابعاد حقوقی ماجرا هم بیشتر روشن شود؛ اما یکی از مطالب قابل‌توجه، نوشته یک زندانی قدیمی از زندان کرمان پیرامون نوروز و روزهای کرونایی زندان بود. این مطلب از آن جهت اهمیت داشت که شهروندان در شرایط عادی تصوری از دیدگاه فردی که در زندان به سر می‌برد و بسیاری وقایع ندارند و شاید این مطلب کمک نماید تا بدانیم در دل آن‌هایی که پشت میله‌های زندان نوروزشان را سپری می‌کنند چه می‌گذرد...

انگار زندگی بدون موسیقی به سر نمی‌شود!

وحید قرایی - مهسا حقانیت
وحید قرایی - مهسا حقانیت
انگار زندگی  بدون موسیقی  به سر نمی‌شود!

گزارش سرمشق از تاثیر موسیقی در جامعه

شما وقتی می‌خواهید موسیقی گوش کنید، چه ملاک‌هایی دارید و به چه سبکی و در چه زمان و مکانی به موسیقی گوش می‌دهید؟ موسیقی چه تأثیری بر ذهن و شرایط روحی شما می‌گذارد؟ فکر می‌کنید، آیا موسیقی تأثیری بر شرایط عمومی جامعه از لحاظ روحی و روانی می‌گذارد؟ آیا آن‌چنان که باید و شاید در کشورمان به موسیقی پرداخته می‌شود و شأن و جایگاه آن حفظ شده است؟

شما چه پاسخی برای این سؤال‌ها دارید، اگر این گزارش را بخوانید، نظرات آدم‌های مختلف به این سؤال‌ها را می‌بینید که خالی از لطف نیست. این روزها و خصوصاً در ایامی که به ایام قرنطینه معروف شد موسیقی به جزء جدایی‌ناپذیر زندگی بسیاری از مردم تبدیل شد. کنسرت بدون تماشاگر به‌صورت زنده پخش شد و اخبار داغ بسیاری از آن به بیرون درز کرد. موسیقی برای ما ایرانی‌ها گستره‌ای از سلیقه‌های مختلف را در بر می‌گیرد. سلیقه شنیدن موسیقی از شجریان تا تتلو...

***

جامعه موسیقی هم به سمت تجاری شدن رفته است

سیمین رمضانی‌پور یک پرستار ۴۱ ساله است که هم به موسیقی پاپ و هم موسیقی سنتی گوش می‌دهد. او می‌گوید: در زمان پیاده‌روی، ورزش، رانندگی و برای آرامش در خانه موسیقی گوش می‌دهم.

موقعی که آرامش دارم به موسیقی سنتی گوش می‌دهم و زمانی که خسته‌ام و انرژی لازم دارم به موسیقی پاپ شاد یا آهنگ‌های عربی تمایل دارم زیرا موسیقی روح آدم را آرام می‌کند و تخلیه روحی را انجام می‌دهد.

متأسفانه الآن جامعه به سمت موسیقی خوب نمی‌رود و کشش نسل جوان سمت رپ و موسیقی‌های امروزی است که اثرات مثبتی ندارد و باز هم به علت اینکه در جامعه ما همه چی با سیاست قاطی شده است، مانور بیشتری روی موسیقی‌های تهی و بی‌مغز داده می‌شود که شاید فقط هدف سرگرم شدن است و اینکه مردم سرشان توی یقه خودشان باشد نه فقط مشکل از دولتمردان باشد، بلکه جامعه موسیقی هم به سمت تجاری شدن رفته است.

كار اصلی موسیقی در جامعه جمع كردن مردم در كنار هم است

درعین‌حال محمد امیر پورعبدالهی هم که ۳۵ ساله و كارشناس ارشد بازرسی فنی صنایع فولاد است، می‌گوید: كوك ریتم و تكنیك اجرا با توجه به سبك موسیقی سنتی كه گوش می‌کنم برایم اهمیت دارد و به نظرم موسیقی زمان و مكان خاص ندارد و ذهنم این آمادگی را دارد که در هر مكان یا زمانی موسیقی گوش كنم.

موسیقی سطح انرژی انسان را افزایش می‌دهد، به همین علت است که می‌گویند، موسیقی به تحمل درد كمك می‌کند.

بهبود عملكرد ذهن از دیگر مزایای موسیقی است البته من، چون كلام تمركزم را به هم می‌زند از موسیقی بی‌کلام استفاده می‌کنم.

كار اصلی موسیقی در جامعه جمع كردن مردم در كنار هم است، حالا چه از طریق یک موسیقی حماسی هنگام جنگ یا یک موسیقی مذهبی برای نیایش‌ها در ادیان مختلف یا فستیوال‌ها.

وی که ساز می‌نوازد و به علت علاقه به این سمت كشیده شده است، عنوان می‌کند: متأسفانه به‌صورت حرفه‌ای در ایران به موسیقی پرداخته نمی‌شود و بیشتر به‌عنوان سرگرمی شناخته می‌شود و طبیعتاً موسیقی خیلی در ذهن عموم ارزش و جایگاهی ندارد زیرا از جادوی فرهنگی موسیقی هیچ‌وقت صحبت نشده است.

موسیقی جزئی جدایی‌ناپذیر از جامعه است

حمید رئیسی، مهندس ۴۰ ساله‌ای است که ملاک انتخاب موسیقی برای خود را نوع ملودی، آهنگ و خواننده می‌داند: سبک پاپ را بیشتر گوش می‌دهم و گوش دادن به موسیقی مناسب با شرایط روحی و روانی من در زمان شادی سبب احساس شور و نشاط و خوشحالی بیشتر و در نتیجه حال خوش و شعف بیشتر می‌شود.

در زمانی هم که احساس ناراحتی و غم دارم، گوش کردن به موسیقی غم‌انگیز سبب احساس اندوه و غم مضاعف و موسیقی شاد باعث کم شدن و بیرون رفتن از حالت ناراحتی و غم و غصه برایم می‌شود.

موسیقی خوب و شاد می‌تواند موجب شادی و شعف افرادی شود که در آن لحظه به آن نوع موسیقی گوش می‌دهند همان‌طور که در مراسم جشن و شادی موسیقی شاد چه سنتی و چه پاپ و شش و هشت باعث شادی دوچندان افراد حاضر در آن مراسم می‌شود و برعکس آن هم پخش موسیقی غمگین در مراسم ترحیم و فقدان افراد موجب احساس غم و اندوه بیشتر و ناراحتی و همدردی کسانی می‌شود که آن را گوش می‌دهند.

درهرحال موسیقی جزئی جدایی‌ناپذیر از جامعه است و گفته می‌شود، موسیقی غذای روح افراد جامعه است که هرکسی متناسب با ذائقه و علاقه خود از آن استفاده می‌کند، اما در جامعه ما آن‌چنان که باید و شاید به موسیقی پرداخته نمی‌شود و با برخوردهای سلیقه‌ای و گاهی با عنان ورزی و کج‌سلیقگی برخی از افرادی که درک صحیح و درستی از موسیقی و تأثیر آن بر جامعه و مردم ندارند و عدم توجه به نوع موسیقی که موردپسند عامه مردم هست، موجب شده‌اند که موسیقی به آن جایگاه واقعی خود در جامعه دست پیدا نکند و گاه شاهد موسیقی‌هایی با سطح پایین و ضعیف در جامعه باشیم و خواننده‌هایی که بدون ادوات و دستگاه‌های مدرن و دیجیتال حرفی برای گفتن ندارند و حتی نمی‌توانند به‌صورت زنده و بدون آهنگ چند بیت شعر را با صدای خوش بخوانند.

وقتی روی آهنگ قفلی می‌زنی...

فاطمه پورمرادی مترجم جوانی که خود نیز دستی بر ساز دارد می‌گوید: همان‌طور که «شعر را باید در کوچه‌باغش خواند» موسیقی را هم باید در زمان و مکان مناسب گوش داد، مثلاً زمانی که تنها هستید و یک فنجان قهوه یا چای مقابلتان هست، گوشه دنج خانه نشسته‌اید و سعی می‌کنید با موسیقی و آرامش ناشی از آن ذهنتان را خالی کنید و برای لحظه‌ای زمان را متوقف کنید و لذت ببرید، این دقیقاً زمانی است که از گوش دادن به موسیقی لذت می‌برم.

درست است، موسیقی بی‌کلام است اما با زبان بی‌زبانی حرف‌های زیادی می‌زند، گاهی حتی یک قطعه چند برابر زمان نواختنش حرفی برای گفتن دارد کافی است به عمق صدا بروید تا نوای آن را بشنوید. موسیقی غذای روح آدمی است، پالس‌های منفی را می‌گیرد و روح را نوازش می‌دهد. گاهی یک قطعه چنان حالت را خوب می‌کند که جایگزینی پیدا نخواهی کرد.

البته بعضی از آهنگ‌ها نیز دقیقاً حرف دل آدم را می‌زنند و بارها و بارها آن را گوش می‌دهی که به‌اصطلاح جوانان امروز «روی آهنگ قفلی می‌زنی».

موسیقی مفهوم است، مهم نیست به چه زبانی باشد مهم نیست با کلام باشد یا بی‌کلام، اگر غنی باشد پیام خود را به گوش مخاطب می‌رساند. موسیقی اصیل و خوب به هر زبانی باشد که باشد تأثیر خود را می‌گذارد. من به زبان‌های مختلفی موسیقی گوش دادم و لذت بردم و گاهی اوقات با خود فکر می‌کنم که موسیقی یکی از هدیه‌های ارزشمند خدا به انسان‌هاست.

...

چرخۀ نابهنجار باید شکسته شود

محمدحسین رشید فرخی
محمدحسین رشید فرخی

عدم توجه به موسیقی اصیل باعث مهاجرت هنرمندان شده است

به وقت سرخوشی از آه و ناله عشاق

به صوت نغمه چنگ و چغانه یاد آرید

به نظر شما با این بیت حافظ می‌توان تأثیر و جایگاه موسیقی را در ذهن و فرهنگ ایران و ایرانی پنهان کرد و از رموز آن دم نزد و یکی از شریان‌های حیات و خوشی را موسیقی معرفی نکرد؟!

خیر، بی‌تردید جایگاه ویژه موسیقی در روح و روان ما چیزی است غیرقابل وصف، خاطرم هست ارسطو در جایی نوشته بود: موسیقی حکمتی است که نفوس بشر از اظهار آن در قالب لفظ عاجز است بدین گونه اصوات ظاهر می‌گردند و بتهوون همین گفته شیرین را این‌گونه بیان می‌کند که: آنجا که سخن از گفتن باز می‌ماند موسیقی آغاز می‌شود...

مگر زندگی به غیر از دیدن و لذت بردن از زیبایی‌ها و نغمات خالق توانا و غرق شدن در دریای بیکران هنر است؟ پس چگونه قادریم از یکی از مؤلفه‌های زیبایی و شاد بودن چشم‌پوشی کنیم و تأثیر آن را در جامعه نادیده بگیریم.

روح پرنشاط، زیبابین و سازنده نمی‌تواند بدون کمک موسیقی خوب در راه تعالی، عرفان، رشد و نمو و حرکت به سوی کمال قدم بردارد.

حتی دین ما که جلوه کمال مطلق است هم برای زیبایی هر چه بیشتر کلام خداوند را با صوت و نغمات بی‌نظیر همراه می‌کند.

با همه این اوصاف متأسفانه در جامعه ما یکی از مشکلات حقیقی و عمده نبود موسیقی خوب در اندرون جان و روان مردم است و تمام گرایش جوانان ایرانی با ندانم‌کاری بعضی از متصدیان این امر به موسیقی کم محتوا کشیده شده و من این را یکی از مؤلفه‌های افسردگی نسل جوانمان و ایران می‌دانم.

این امر و احوال در بطن زندگی هنرمندان و پیشکسوتان ما به حدی تأثیر گذاشته که آن بزرگواران را به‌گونه‌ای بی‌رحمانه، رنجور و مهجور کرده و قطعاً، بدون شک در جامعه‌ای که با بزرگان هنر و فرهنگ و اساطیر آن این‌گونه برخورد شود هرگز میلی به رشد نخواهد بود و کمال انسان کمتر یافت می‌شود، آن دسته از عزیزان هم که مانده‌اند نرم‌نرمک میل به سوی مهاجرت پیدا خواهند کرد و قطعاً این چرخه ناهنجار سنت می‌شود.

در عرصه موسیقی ایران شاید بسیار کم پیش آمده که فردی کاردان و استادی مجرب و باتجربه بر رأس امور باشد و مسئول، سرپرست و ناظر این امر باشد.

همان‌گونه که موسیقی‌دانان هیچ‌گاه نمی‌توانند در امر پزشکان و به‌طور مثال وزارت بهداشت هیچ سرزمینی و یا هر تخصصی غیر از خود دخالت کنند به هیچ شبهه، دیگر افراد هم نمی‌توانند و نباید در عرصه فرهنگ و هنر و موسیقی ما مداخله کنند.

متأسفانه مدرک‌گرایی در جامعه امروز ما یکی از معضلاتی است که از روی کار آمدن افراد کاردان جلوگیری می‌کند، بدیهی است که تحصیلات بسیار مهم و نقشی پررنگ دارد، اما نمی‌توان از تجربه و کاردانی افراد متخصص و اساتید هم غافل ماند و مقبولیت آن را که توسط جامعه تأیید شده رد کرد.

موسیقی اصیل ایرانی همواره بسیار قابلیت و توان صادر شدن به اقصی نقاط زمین را دارد و متأسفانه یا خوشبختانه دیگر جوامع در این امر مشتاق‌تر از خودمان بوده و به کنه وجود آن بهتر و خوش‌تر پی برده‌اند.

در آخر می‌خواهم دو نکته را متذکر شوم که ما برای بهتر عمل کردن در این حوزه باید شورای مرکزی را متشکل از موسیقی‌دانان، فلاسفه، جامعه‌شناسان و روانشناسان متخصص و قابلی را داشته باشیم که آن بزرگواران همواره و لاینقطع بتوانند سکان هدایت جامعه را در دست داشته باشند و بی‌دریغ بهترین فرم ممکن را به جامعه ارائه دهند. ما در هیچ جای این کره خاکی و در هیچ زمان نمی‌توانیم هنرمندی بارز و قابل پیدا کنیم که با روح لطیف خود بتواند قوانین را نقض کند و یا جرمی را مرتکب شود.

کرونا نشان داد فضای مجازی دیگر مجازی نیست، واقعی است

فهیمه رضاقلی
فهیمه رضاقلی
کرونا نشان داد فضای مجازی دیگر مجازی نیست، واقعی است

تولید محتوای مجازی وظیفۀ مدرس نیست یک تیم می‌خواهد

گفت‌وگو با مهرانگیز علی‌نژاد؛ دکترای آموزش از دور

شیوع کرونا شیوه‌های آموزشی را دچار تغییر و دگردیسی کرد و معلمان و اساتید، دانش‌آموزان و دانشجویان را با چالش‌های آموزش از دور یا مجازی درگیر کرد. آماده نبودن کادر آموزشی و نداشتن دانش و مهارت کافی برای آموزش مجازی یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌ها و مسائل این روزهای جامعۀ ماست؛ علاوه بر آماده نبودن کادر آموزشی و مخاطبان آن، زیرساخت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری مورد نیاز برای آموزش مجازی نیز مهیا نبود و همین مسئله موجب نارضایتی‌های گسترده‌ای شد؛ قطع شدن اینترنت در حین کلاس‌های آنلاین، تصویری نبودن اغلب کلاس‌های مجازی و عدم امکان برقراری ارتباط دانشجویان و دانش‌آموزان با مدرسان، نداشتن محتوای مناسب برای آموزش مجازی، زمان‌بر بودن و دشواری تولید محتوا در فرصت محدود، بخشی از مشکلاتی است که این روزها از دانشجویان، دانش‌آموزان، معلمان و اساتید می‌شنویم.

در گفت‌وگو با «مهرانگیز علی‌نژاد» عضو هیئت‌علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه باهنر کرمان که دکترای «برنامه‌ریزی آموزش از دور» دارد، در مورد مهم‌ترین مشکلات و مسائل آموزش مجازی که این روزها بخش قابل‌توجهی از جامعۀ ما را درگیر خود کرده است، صحبت کردیم. این گفت‌وگو هم با توجه به شرایط این روزها، در فضای تلگرام انجام شد.

***

ر ابتدای بحث اشاره‌ای داشته باشید به اینکه اصولاً آموزش مجازی چه الزاماتی دارد؟ برای اینکه بتوانیم به اهداف آموزش از دور برسیم، چه زیرساخت‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری باید فراهم باشد؟

آموزش مجازی به زیرساخت‌های فنی، انسانی، پِداگوژیکی، فرهنگی-اجتماعی-ارزشی و اقتصادی نیاز دارد. زیرساخت فنی یعنی باید امکانات لازم از نظر سخت‌افزار، نرم‌افزار، پهنای باند و سرعت اینترنت فراهم شود. اگر ما سامانۀ مناسب و اینترنت پرسرعت نداشته باشیم، دچار مشکل می‌شویم؛ اگر سخت‌افزار لازم ازجمله گوشی هوشمند، رایانۀ شخصی، هدفون و وب‌کم را نداشته باشیم، امکان استفاده از آموزش مجازی را نخواهیم داشت؛ البته گوشی‌های هوشمند و لپ‌تاپ‌ها همۀ قابلیت‌های لازم برای برگزاری کلاس مجازی را دارند؛ اما اگر کسی گوشی ساده‌ یا رایانۀ شخصی داشته باشد، باید این تجهیزات را فراهم کند. زیرساخت انسانی یعنی افراد باید پذیرش این شیوۀ آموزش را داشته باشند؛ پذیرش با زیرساخت فرهنگی هم‌پوشانی دارد؛ یعنی باید دیدگاه افراد نسبت به آموزش مجازی مثبت باشد؛ مهارت‌های مورد نیاز را کسب کرده باشند و اهمیت و ضرورت آموزش مجازی را بدانند. نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم استاد دانشگاه یا معلمی که تاکنون با این سیستم کار نکرده و تولید محتوایی نداشته، یک‌دفعه این کار را انجام دهد. معمولاً آموزش‌هایی داده می‌شود، اما فراگیر شدن یک‌بارۀ کرونا و تعطیلی‌های ناشی از آن، ما را دچار مشکل کرد. زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی هم برمی‌گردد به فرهنگ‌سازی‌هایی که از قبل باید شکل بگیرد و آموزش مجازی و تولید محتوای آن با توجه به ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه بنا نهاده شود. زیرساخت اقتصادی هم به این معنی است که آیا مخاطبان ما اعم از معلم، دانش‌آموز، دانشجو و عضو هیئت‌علمی، توانایی مالی برای فراهم کردن این تجهیزات را دارند؟ آیا سازمانی که می‌خواهد آموزش مجازی را برگزار کند، منابع مالی لازم را در اختیار دارد؟ دولت حمایت‌های مالی لازم را انجام می‌دهد یا نه؟

زیرساخت انسانی خاص مدرسان نیست، بلکه مدیران، دانشجویان و حتی کارکنان سازمان هم باید نگرش مثبت به این فرایند داشته و مهارت لازم را داشته باشند. زیرساخت پِداگوژیکی به این معناست که ما نمی‌توانیم همان طرح درسی که در نظام آموزشی مرسوم به کار می‌بردیم را در آموزش مجازی به کار بگیریم. راهبردها و استانداردهای آموزشی در آموزش مجازی کمی متفاوت است. باید مدرسان ما آموزش‌های لازم را در این زمینه ببینند. اینکه کتاب درسی را تبدیل به پی‌دی‌اف کنیم محتوای الکترونیکی محسوب نمی‌شود؛ محتوای الکترونیکی استانداردها و اصولی دارد و باید همۀ عناصر یک فرایند آموزشی را در خود جا دهد و به اهداف و تعاملات در حین آموزش توجه شود. در آموزش مجازی تعامل چهره‌به‌چهره نیست اما مدرس باید از قبل برای برقراری تعامل با یادگیرنده‌ها برنامه‌ریزی کند و نحوۀ این تعامل را در محتوا در نظر بگیرد. ارزشیابی شامل ارزشیابی تشخیصی، تکوینی و تراکمی باید در محتوا لحاظ شود. ممکن است کلاس به‌صورت آف‌لاین باشد و دانشجو و دانش‌آموز، مدرس را نبیند اما مدرس باید یک شناخت از خود به مخاطب بدهد و خود را معرفی کند؛ از طریق ارسال عکس و فیلم یا نوشتن رزومۀ کاری خود و اعلام راه‌های ارتباطی از قبیل شماره تلفن و ایمیل. درواقع برای اینکه مخاطب بتواند ارتباط بهتری برقرار کند و درس را بهتر متوجه شود، باید مدرس را بشناسد.

آیا بسترهای لازم برای آموزش مجازی در حیطۀ مدارس با دانشگاه‌ها متفاوت است؟

در کل زیرساخت‌های فنی، انسانی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی یکسان است؛ فقط در جزئیات باید به ویژگی‌های مخاطب توجه شود و در تولید محتوای الکترونیکی این توجه به مخاطب بیشتر مدنظر است. زیرساخت‌های سخت‌افزاری برای آموزش مجازی مدارس و دانشگاه‌ها یکسان است اما در مورد زیرساخت‌های نرم‌افزاری که سامانه‌های مختلفی تهیه و برنامه‌نویسی می‌شود، ممکن است هر سازمانی از یک سامانۀ خاصی استفاده کند. در مجموع تفاوت آن‌چنانی ندارند. جدای از سامانه‌هایی که برنامه‌نویسی می‌شود، رسانه‌های مختلفی هم وجود دارد مثل تلویزیون، رادیو و شبکه‌های اجتماعی که مسئولان آموزش عالی و آموزش و پرورش باید ببینند چطور می‌توانند از این‌ها استفاده کنند؛ مثلاً تلویزیون برای آموزش دروس آموزش و پرورش مناسب است، چون تعداد درس‌‌های آن محدودتر از آموزش عالی است؛ اما در آموزش عالی چهار مقطع داریم و در هر مقطع رشته‌های متعدد با تعداد دروس زیاد وجود دارد. به همین دلیل امکان استفاده از تلویزیون برای آموزش دروس دانشگاه کمتر است؛ شاید برای دروس عمومی بشود استفاده کرد. علاوه بر این مدرسان می‌توانند از شبکه‌های اجتماعی، سایت‌ها، پایگاه‌های علمی و پلت‌فورم‌های مختلفی که موجود است، استفاده کنند.

یکی از مشکلاتی که اساتید و معلمان به‌طور مشترک به آن اشاره داشتند، دشواری تولید محتوا برای آموزش مجازی است و اینکه هیچ محتوای از پیش‌آماده‌ای را در اختیار نداشتند و باید در زمان محدود، محتوای گسترده‌ای را به‌تنهایی آماده کنند. همان‌طور که اشاره کردید، محتوای کلاس مجازی باید با کلاس حضوری متفاوت باشد، چراکه امکانات و شرایط آن‌ها با هم فرق دارد، اما در اکثر موارد معلم‌ها و اساتید در کلاس مجازی هم به همان شیوه‌ای مطالب را ارائه می‌کنند که در کلاس حضوری درس می‌دهند. در این خصوص چه کارهایی لازم بوده انجام شود و در حال حاضر چه می‌توان کرد؟

تولید محتوا کاری تخصصی، وقت‌گیر و هزینه‌بر است. کرونا یک‌دفعه آمد و همه را خانه‌نشین کرد؛ نظام آموزشی ما مجبور شد به سمت آموزش مجازی بیاید وگرنه ما آمادگی لازم را برای آموزش مجازی نداشتیم؛ به اساتید و معلمانی که سال‌ها به آموزش حضوری عادت کرده بودند و در این زمینه تخصص و تجربه داشتند، گفته شد که باید صرفاً آموزش مجازی داشته باشید و این خیلی سخت است. الآن نمی‌شود بگوییم مقصر کیست. شاید همه بگویند کرونا مقصر این وضع است؛ اما باید از یک طرف ممنون کرونا باشیم که موجب شد اکثر سازمان‌ها و سیستم‌های آموزشی در کشور، خود را با فناوری‌های ارتباطی به‌روز کنند. برخی از دانشگاه‌ها و مدارس ما مقاومت می‌کردند؛ اما فضای مجازی به‌سرعت فراگیر می‌شود و می‌توانیم بگوییم دیگر مجازی نیست، واقعی است و دارد به زیست‌بوم اول ما تبدیل می‌شود. کرونا آمد و در یک ‌لحظه، پنج یا ده سال آینده را به ما نشان داد؛ اینکه ما در آینده چطور زندگی خواهیم کرد و فناوری چه تغییراتی در زندگی ما ایجاد می‌کند. ما باید متوجه باشیم که در آینده همه چیز با اینترنت است حتی می‌گویند در آینده ریگ‌های بیابان هم به اینترنت وصل می‌شوند و همه چیز شبکه‌ای و اینترنتی می‌شود. ما باید ببینیم که در کجای این شبکه هستیم؟ کسب‌وکار ما در چه بخشی از این شبکه است؟ منِ مدرس، دانشجویم را برای چه چیز آماده می‌کنم؟ چه مهارت‌هایی را به او آموزش می‌دهم؟ آیا مهارت‌هایی که در قالب سیستم آموزشی مرسوم تدریس می‌کنم برای آیندۀ شغلی دانشجو مفید خواهد بود؟ در دنیای آینده که فضای مجازی فراگیرتر می‌شود، کسانی موفق‌اند که مهارت لازم را برای فعالیت در این فضا داشته باشند. با آمدن کرونا ما فهمیدیم کجای کار هستیم. سیستم آموزشی که نتواند آموزش مجازی را به‌خوبی برگزار کند در آینده چه کار می‌خواهد بکند؟ قبل از وضعیت کرونا در دانشگاه ما حدود ده درس به‌صورت مجازی برگزار می‌شد، درحالی‌که دانشگاه امکانات لازم برای بیش از این تعداد را داشت؛ سامانه و زیرساخت آن فراهم بود، همان‌طور که الآن تمام کلاس‌ها به‌طور مجازی برگزار می‌شود؛ مشکلی که در حال حاضر سیستم آموزشی ما دارد، درزمینۀ زیرساخت سخت‌افزاری و نرم‌افزاری نیست، مشکل در زیرساخت‌های انسانی، پِداگوژیکی و فرهنگی است. برخی از اساتید و معلمان ما هنوز نمی‌توانند تولید محتوای آموزش مجازی داشته باشند و نمی‌دانند چطور باید از همۀ امکانات فضای مجازی استفاده کنند. در مورد اینکه در شرایط فعلی چه‌کار می‌توان کرد، تجربه‌ای که در طول یک سال گذشته داشتم را مثال می‌زنم؛ من ایدۀ راه‌اندازی یک آزمایشگاه تولید محتوای الکترونیکی را داشتم و به کمک آقای دکتر نظام‌آبادی، معاون پژوهش و فناوری دانشگاه این ایده را به عمل درآوردیم. من ۱۴ سال است در حوزۀ یادگیری الکترونیکی کار می‌کنم و پژوهش‌هایی انجام داده‌ام، درس‌هایی که می‌دهم در ارتباط با تولید محتوای الکترونیک و آموزش مجازی است؛ با توجه به این تجربیات، وقتی می‌دیدم دانشگاه زیرساخت‌ها، امکانات و تجهیزات لازم را دارد، استودیو، اساتید توانمند و این جمعیت دانشجوی خلاق را دارد، اما کار کمی در زمینۀ آموزش مجازی انجام شده است، افسوس می‌خوردم. ایده‌ای که من عملی کردم، این بود که به دانشجوها و دانش‌آموخته‌ها فرصت و امکانات دهیم و بستر را فراهم کنیم که برای تولید محتوای مجازی فعالیت کنند. استعداد، خلاقیت‌ و عشق و علاقه‌ای که من در یک سال گذشته در این جوانان دیدم، قابل وصف نیست. با وجودی که هنوز امکانات چندانی نداریم اما بچه‌ها خیلی خوب دارند تولید محتوا می‌کنند. خودشان استودیو می‌سازند، نرم‌افزارها را می‌نویسند و پیشرفت‌شان عالی بوده است. چرا ما توقع داریم استاد و معلم ۵۰ یا ۶۰ ساله، تولید محتوای مجازی کند؟ لازمۀ آموزش مجازی این است که همیشه یک دستیار فنی همراه مدرس باشد. ما باید بپذیریم که نسل جدید، نسل دیجیتال است، من که چند سال است در این زمینه کار می‌کنم و به آن علاقه هم دارم، باز می‌بینم جوان‌ها از من جلوترند. اقتضای عصر حاضر این است که جوان‌ها وارد عرصه شوند. تولید محتوا وظیفۀ مدرس نیست. خیلی هم وقت‌گیر است مگر اینکه استادی واقعاً در این زمینه آموزش دیده باشد، تولید محتوا تیم می‌خواهد و کار یک نفر نیست. پیشنهاد من به معلم‌ها و اساتید این است که از بین دانشجوها و دانش‌آموزان خودشان یک دستیار انتخاب کنند که اطلاعاتی در زمینۀ فناوری‌های دیجیتال داشته باشد و فرد با پشتکار و خلاقی باشد؛ ضمن اینکه معلم یا استاد حق‌الزحمه‌ای به آن شخص می‌پردازد، او هم تجربه کسب می‌کند. فراهم کردن فرصت تجربه کردن، بزرگ‌ترین خدمتی است که یک استاد و معلم می‌تواند به دانشجو و دانش‌آموز خود بکند. گرفتن دستیار برای تولید محتوای مجازی به‌ویژه در این مقطع خیلی می‌تواند کمک کند. ما باید از قبل اساتید و معلمان را آموزش می‌دادیم و اهمیت و ضرورت آموزش مجازی را بر ای‌شان تبیین می‌کردیم؛ اما این کار را نکردیم و الآن لازم است کارگاه‌هایی برای اساتید و معلمان گذاشته شود، راهبردهای آموزشی بیان شود و نرم‌افزارهای ساده را آموزش دهند. به اساتید و معلمان پیش‌کسوت هم که سن‌شان بالاست می‌توانند اجازه دهند نمایندۀ خود را به دوره‌ها بفرستند که آن‌ها آموزش ببیند و کار را برایشان انجام دهند.

...

چالش‌های آموزش در روزگار کرونازده

فهیمه رضاقلی
فهیمه رضاقلی
چالش‌های آموزش  در روزگار کرونازده

با ادامۀ بحران کرونا ارتقای کیفیت و امکانات آموزش مجازی ضروری است

با آمدن کرونا، یکی از مسائلی که بخش قابل‌توجهی از جامعه را درگیر خود کرد، الزام یک‌بارۀ معلمان، دانش‌آموزان، اساتید و دانشجویان به استفاده از آموزش مجازی بود؛ درحالی‌که نه زیرساخت‌های نرم‌افزاری و سخت‌افزاری لازم برای آموزش مجازی در سراسر کشور فراهم بود و نه افراد آموزش خاصی در رابطه با نحوۀ تولید محتوا برای آموزش مجازی و بایدها و نبایدهای این شیوۀ آموزش دیده بودند. یکی از انتقاداتی که این روزها همواره مطرح بوده و هنوز هم چاره‌اندیشی اساسی برایش نشده، محروم بودن تعدادی از دانش‌آموزان و دانشجویان در مناطق کمتر‌برخوردار و محروم کشور از اینترنت، گوشی هوشمند یا رایانۀ شخصی برای استفاده از خدمات آموزش مجازی است؛ برخی مناطق اصلاً به اینترنت دسترسی ندارند و برخی افراد گوشی هوشمند یا رایانۀ شخصی ندارند یا توان مالی خرید بسته‌های اینترنتی را ندارند. طبق نظرسنجی ملی ایسپا (مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران) در سال ۹۸ فقط ۶۹ درصد دارندگان موبایل، گوشی هوشمند دارند؛ وزیر آموزش‌وپرورش هم چندی پیش اعلام کرد که هفت درصد دانش‌آموزان کشور به اینترنت دسترسی ندارند و البته همین میزان را برای دانشجویان هم می‌توان تخمین زد. این موارد مغایر با فراهم کردن فرصت برابر و رایگان آموزشی برای همه مطابق اصل سی‌ام قانون اساسی است و آن را زیر سؤال می‌برد.

آن‌طور که گفته می‌شود موج دوم و سوم کرونا در پیش است و ممکن است اجبار به آموزش مجازی در سطح وسیع به این زودی‌ها برطرف نشود، بنابراین لازم است چالش‌ها و مشکلات کاربران این شیوۀ آموزشی، شناسایی و برطرف شود. از چند نفر از معلمان و اساتید کرمان در مورد مسائلی که از ابتدای تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها به دلیل شیوع کرونا و در جریان آموزش مجازی با آن روبه‌رو شده‌اند، پرسیدیم. پاسخ‌ها و اظهارنظرهای این افراد می‌تواند راهگشای دست‌اندرکاران آموزش مجازی در آموزش‌وپرورش و وزارت علوم برای رفع مشکلات باشد. دیدگاه‌های مطرح‌شده در این نوشتار در فروردین‌ماه امسال گردآوری شده و ترتیب آن‌ها براساس الفبای نام‌خانوادگی نویسندگان است.

***

حبوبه پورشفیعی

کارشناس ارشد جامعه‌شناسی و دبیر دورۀ متوسطه

در اینکه با وجود شرایط اضطراری ناشی از شیوع کرونا، آموزش نباید قطع شود، شکی نیست و همه دارند تلاش می‌کنند که آموزش ادامه پیدا کند و لطمه‌ای به درس دانش‌آموزان و دانشجویان وارد نشود، اما گله‌هایی هم هست که این روزها از همکاران زیاد می‌شنوم و در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنم:

ضعیف بودن سرعت اینترنت؛ امن نبودن پیام‌رسان‌های داخلی که از سوی مدارس امر به نصب‌شان شده و دبیران نگران اطلاعات شخصی گوشی‌های خود هستند. زمان‌بر بودن تولید فایل‌های آموزشی و اینکه روزانه چندین ساعت وقت، صرف ساختن فایل‌های آموزشی می‌شود و بسیار بیش از کلاس حضوری، وقت و انرژی معلمان را می‌گیرد. یادگیری کار کردن با برخی نرم‌افزارهای آموزش از دور، وقت‌گیر است و تا معلم آن‌ها را یاد بگیرد، زمان زیادی را از دست داده است. حضور و غیاب دانش آموزان کار مشکلی است و کنترل کلاس تقریباً غیرممکن است. آزمون گرفتن را نمی‌توان بدون اطمینان از تقلب نکردن دانش‌آموزان برگزار کرد و فقط با شیوه‌هایی مثل آزمون کتاب‌باز آزمون گرفت. از آنجا که تعدادی از دانش‌آموزان حتی به همین اینترنت کُند یا گوشی دسترسی ندارند، نمی‌توان به همه آموزش داد. گروه‌های درسی و آموزشی جدیدی که تشکیل شده و حجم اطلاعات و پیام‌های فراوانی که رد و بدل می‌شود، باعث هنگ کردن گوشی‌ها شده است. ارتباط دو سویۀ کلاسی، نگاه‌ و عواطف را هم در آموزش دخیل می‌کرد که در آموزش مجازی این امکان وجود ندارد و استیکرها جایگزین آن شده‌اند. ارتباط بین دبیران با مدرسه بیشتر از طریق گروه‌های مجازی هست که باعث می‌شود حجم پیام‌ها بسیار بالا باشد و وقت معلمان در طول روز دائم صرف خواندن و تحلیل پیام‌ها شود و گاهی انتقال مفهوم سخت است. سردرگمی وزارتخانه در این تجربۀ جدید معضلی است که معلمان را بلاتکلیف کرده؛ مثلاً درحالی‌که ما داریم تدریس مجازی را ادامه می‌دهیم، سخن از حذف بیست درصدی کتب درسی به میان می‌آید. نرم‌افزارهای معرفی‌شده برای آموزش مجازی، گنجایش ورود تعداد بالای کاربران را ندارند و دائم قطع می‌شوند. برخی دبیران تمایلی ندارند شماره‌هایشان به دست دانش‌آموزان بیفتد اما در شبکه‌های اجتماعی که امکان پنهان ماندن شماره تلفن وجود ندارد، این موضوع مسئله‌ساز شده‌ است. برخی معلمان، فرزندان دانش‌آموز دارند و گوشی‌شان هم‌زمان که خود به آن نیاز دارند باید در اختیار فرزندشان باشد که با معلم‌اش ارتباط داشته باشد و این غیرممکن است.

اما مشکلاتی که این روزها از دانش‌آموزان شنیده‌ام؛ اینکه گوشی ندارند؛ والدین‌شان در ساعات کلاس مجازی در خانه نیستند و گوشی‌ خود را می‌برند، لذا دانش‌آموز که خودش گوشی ندارد، در ساعت تدریس نمی‌تواند در کلاس حاضر باشد. اینترنت ندارند. با خواهر و برادرهایشان تبلت یا گوشی مشترک دارند یا والدین‌شان معلم هستند و نمی‌توانند هم‌زمان از یک گوشی استفاده کنند. حجم تکالیف و فایل‌هایی که معلمان می‌فرستند زیاد است و آن‌ها قادر به انجامش نیستند. برخی دانش‌آموزان هم کلاً به شیوۀ مجازی نمی‌توانند درس را بفهمند. هزینۀ اینترنت برای والدین بالاست. برای بعضی همکاران ازجمله دبیران دروسی مثل ریاضی، ۲۰ گیگ مرحمتی وزیر، کفاف نمی‌دهد. بعضی والدین به‌جای فرزندان وارد کلاس می‌شوند که برای من هم اتفاق افتاده و سوژه‌ای به بچه‌ها داده است.

شریفه رضاقلی

دکترای ریاضی و عضو هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور

مشکلات زیاد است؛ ازجمله اینکه محتوای از پیش‌آماده به اندازۀ کافی در دسترس نداریم و مجبوریم در مدت‌زمان کم، محتوای زیادی را تولید کنیم. مشکل اساسی ما با سرعت بسیار پایین اینترنت است. امکاناتی از قبیل قلم نوری و هِدست مناسب، تختۀ هوشمند و اتاق ایزولۀ صوتی هم نداریم. همۀ دانشجوها برای استفاده از کلاس مجازی به اینترنت، گوشی هوشمند یا رایانۀ شخصی دسترسی ندارند. برای برگزاری آزمون میان‌ترم و پایان‌ترم هیچ استراتژی درستی نداریم. به هر حال این شیوه اگرچه نقاط ضعف زیادی دارد اما جای کار فراوانی هم دارد و من امیدوارم با اجرای آن و کسب تجربه و انجام اصلاحات و جرح و تعدیل، به روش‌های نوین و مفیدی در آموزش برسیم. یکی از دانشجویانم که در قلعه‌گنج معلم است، می‌گوید از کلاس ۲۴ نفری‌اش فقط ۱۰ نفر می‌توانند در کلاس مجازی شرکت کنند که آن‌ها هم وقت امتحان و درس پرسیدن، فقط دو، سه نفرشان حاضر می‌شوند. در دسترس نبودن امکانات لازم برای آموزش مجازی هم از مشکلات جدی آن است که باید هر چه سریع‌تر فکری به حال این موضوع بشود.

مریم عادلی

کارشناس ارشد آموزش ریاضی و دبیر دورۀ متوسطه

مسئلۀ اصلی این است که معلم‌ها اصلاً برای آموزش مجازی آماده نبودند درحالی‌که این نوع آموزش در شرایط عادی هم نیاز است؛ برای مثال ممکن است یکی از دانش‌آموزان مریض شود و نتواند چند ماه مدرسه بیاید، پس آماده بودن معلمان و دانش‌آموزان برای آموزش مجازی ضروری است. ما نرم‌افزارهای مختلفی در زمینۀ آموزش مجازی در اختیار داریم که آموزشِ کار کردن با آن‌ها به معلمان راحت است، پس در این مورد مشکل تکنولوژی نداریم و در آموزش معلمان کوتاهی شده است. مشکل فنی ما سرعت بسیار پایین اینترنت است؛ مشکل اصلی معلمان تولید محتوا برای کلاس‌های مجازی است که واقعاً در این زمینه ضعیف هستند. اغلب آن‌ها در کلاس مجازی هم مشابه کلاس حضوری درس می‌دهند؛ درحالی‌که کلاس مجازی واقعاً تفاوت دارد. آموزش مجازی برای معلم‌ها بسیار وقت‌گیر است. من که ۱۰ سال است تدریس می‌کنم تا به حال دورۀ ضمن خدمتی درخصوص آموزش مجازی ندیده‌ام؛ فقط دستورالعمل‌هایی برای نحوۀ کار کردن با نرم‌افزارها ارسال شده اما در زمینۀ محتوای آموزشی کاری انجام نشده است. تولید محتوای آموزشی زمان‌بر و تخصصی است. درحالی‌که الآن وقت محدود است و فشار زیادی روی معلمان و دانش‌آموزان است. معلمانی که قبلاً ساعت آموزشی کاملاً در اختیارشان بوده، الآن در شرایطی که مهدها تعطیل است و بچه‌های خود را در خانه نگه می‌دارند و بدون هیچ آمادگی قبلی، آموزش مجازی هم ارائه دهند. این شرایط برای معلمان دروس علوم پایه مثل ریاضی دشوارتر هم هست؛ این درس‌ها نیاز به معلم و محتوای قوی دارند؛ درس‌های خواندنی را بچه‌ها خودشان می‌توانند بخوانند، هرچند کیفیت آموزش در مورد آن درس‌ها هم پایین می‌آید. برای مناطق محروم هم که هنوز فکری نشده؛ مثلاً در شهرستان منوجان اطلاع دارم که دانش‌آموزان کلاً رها شده‌اند.

...

کرونا، درد مشترک

بسم‌الله خرّمی
بسم‌الله خرّمی

مهاجرین افغانستانی را دریـابیم

کرونا تا به امروز صدها هزار نفر را در سراسر جهان مبتلا کرده و ده‌ها هزار نفر را به کام مرگ کشانده است. بحرانی که آخرین بار در سال ۱۹۱۸ با نام آنفولانزای اسپانیایی جهان را تکان داد و حالا دوباره بازگشته است... در این میان ۷۰ میلیون نفر که از سرزمین خود آواره شده‌اند و میلیون‌ها نفر دیگر که به دلیل جنگ داخلی در سرزمین خود بی‌جا شده‌اند، بیشتر در معرض خطر و آسیب‌پذیرتر هستند. کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان (UNHCR) تنها ۲۰ میلیون نفر را تحت پوشش دارد و موظف به تأمین مایحتاج ضروری آن‌ها است. این آمار یعنی ۵۰ میلیون آواره دیگر هیچ‌گونه حمایت بین‌المللی دریافت نمی‌کنند و محروم از دریافت اقلام ضروری و ابتدایی زندگی هستند.

در میان ۲۰ میلیون آواره تحت پوشش کمیساریا حدود ۶ میلیون مهاجر افغان حضور دارند که در ۷۰ کشور جهان زندگی می‌کنند. پاکستان و جمهوری اسلامی ایران از بزرگترین حامیان پناهندگان افغانستانی هستند. ایران اسلامی ۳ میلیون پناهنده افغانستانی را میزبانی می‌کند. میزبانی‌ای که ۴۰ سال است ادامه دارد و امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب همواره بر توجه به آن‌ها تأکید کرده‌اند.

هیچ‌کس در دهکده کوچک جهانی مصون نیست و نخواهد بود و همه انسان‌ها به‌صورت زنجیره‌وار به یکدیگر متصل هستند. با شیوع کرونا در سراسر جهان، ایران هم از این وبای مدرن مصون نماند و روزبه‌روز دامنه اشاعه آن گسترش یافت... در اوایل شیوع کرونا، مشکلات عدیده‌ای برای مهاجرین افغانستانی وجود داشت. از عدم پذیرش در برخی بیمارستان‌ها و دریافت هزینه‌های سرسام‌آور از آن‌ها گرفته تا عدم وجود مکانیزم دقیق و همه‌شمول برای غربالگری و شناسایی افراد مشکوک یا مبتلایان به کرونا در میان مهاجران؛ اما با پیگیری فعالین مدنی، سازمان‌های بین‌المللی و دولت افغانستان و بالاتر از همه توجه ویژه رهبری به مسئله مهاجران افغانستانی، دولت تدبیر و امید تلاش کرد تا مشکلات را در حد ممکن مرتفع سازد.

مصوبه ستاد ملی مبارزه با ویروس کرونا و دستور رئیس‌جمهور مبنی بر اینکه بستری و مداوای اتباع خارجی به‌ویژه مهاجران افغانستان در ایران به دلیل ابتلا به کرونا، کاملاً رایگان است و یادآوری دوباره اینکه ایران و افغانستان برادر هستند، نشان داد که هنوز هم اصول مشترک بشری و ارزش‌های اسلامی و انسانی در صدر سیاست‌های ایران اسلامی قرار دارد. تلاش اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران و وزارت امور مهاجرین و عودت کنندگان جمهوری اسلامی افغانستان برای جذب کمک‌های بین‌المللی و توزیع اقلام بهداشتی و خوراکی در میان پناهندگان عراقی و افغانستانی، تعداد زیادی از خانواده‌های آسیب‌پذیر افغانستانی را تحت پوشش قرار داده و نیازهای ابتدایی آن‌ها را تأمین کرده است.

در کنار فعالیت‌های رسمی و دولتی برای کمک به مهاجرین افغانستانی، فعالیت‌های خودجوش و داوطلبانه جامعه مدنی و مردم نیز در تلاش هستند تا اقشار آسیب‌پذیر افغانستانی را تحت پوشش قرار دهند. فعالیت‌های گروه‌های دانشجویان افغانستانی در شهرهای تهران، قم، مشهد و اصفهان ازجمله این اقدامات است. تازه‌ترین فعالیت داوطلبانه که در نوع خود بی‌نظیر است نیز پویش مشترک دانشجویان ایرانی و افغانستانی برای کمک به مهاجرین افغانستانی با شعار #مهاجرین_افغانستانی_تنها_نیستند، است. پویشی که در تلاش است تا در شهرهای مختلف ایران خانواده‌های فقیر و آسیب‌پذیر افغانستانی را شناسایی کند و با توزیع اقلام بهداشتی و خوراکی آن‌ها را تحت پوشش قرار دهد.

استان کرمان به‌عنوان یکی از استان‌های کم حادثه در بحران کرونا ویروس، میزبان ۳۰۰ هزار مهاجر افغانستانی است که تعداد عمده آن‌ها در شهرستان کرمان زندگی می‌کنند. در آغاز شروع شیوع ویروس کرونا در استان مسئولان ذی‌دخل درباره مهاجرین خارجی با همکاری فعالان فرهنگی و متنفذان افغانستانی شروع به کار برای پیشگیری از ابتلا به کرونا در بین مهاجرین کردند. دانشگاه علوم پزشکی کرمان از اولین مراکز درمانی در کشور بود که قبل از دستور رئیس‌جمهور و مصوبه ستاد ملی مبارزه با ویروس کرونا اعلام کرده بود که هزینه درمان مهاجرین مبتلا به ویروس کرونا در بیمارستان‌های تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی کرمان رایگان است. اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی با برگزاری جلسات مختلف با گروه‌های مختلف مهاجرین در تلاش بود تا بهترین راه‌حل‌ها را برای پیشگیری از ابتلا به کرونا در بین مهاجرین در پیش بگیرد و تا حدود زیادی نیز موفق عمل کرده است. یکی از اقدامات نیک این اداره کل توزیع حدود پنج هزار بسته غذایی در بین مهاجرین افغانستانی در شهر رفسنجان و کمک به پویش مشترک دانشجویان ایرانی و افغانستانی برای توزیع اقلام بهداشتی در شهر کرمان است.

با وجود اینکه مشکلات زیادی از مهاجرین افغانستانی در استان حل شده است اما هنوز هم شاهد وجود مشکلاتی هستیم. بر اساس آمارهای غیررسمی هیچ‌یک از مهاجرین افغانستانی تاکنون در سطح استان به کرونا مبتلا نشده است، ولی آمار رسمی در این باره وجود ندارد. چندین هزار از مهاجرین افغانستانی ساکن در کرمان فاقد مدارک هویتی هستند و مجوز اقامت ندارند و ادارات ذی‌ربط و نهادهای بین‌المللی مسئولیتی در قبال آن‌ها ندارند. اگر مجموعه استان تلاش کند تا به طرق مختلف آن‌ها را نیز تحت پوشش بسته‌های بهداشتی و خوراکی قرار دهد قطعاً می‌توان جامعه سالم‌تری را متصور بود.

غربالگری دقیق و شناسایی موارد مشکوک یا ابتلا به کرونا در بین مهاجرین به‌صورت حضوری مشکل دیگری است که تاکنون مرتفع نشده است. بسیاری از آن‌ها در حاشیه شهر ازجمله در دشت زحمت کشان، سیم‌خاردار، شریف‌آباد و بافت قدیم شهر زندگی می‌کنند و از نظر فرهنگی متفاوت با جمعیت شهری برخورد می‌کنند و آگاهی زیادی درباره مسائل بهداشتی ندارند. آموزش دانشجویان افغانستانی شاغل به تحصیل در رشته‌های پزشکی و پیراپزشکی به مسائل مربوط به کرونا و اعزام آن‌ها به این مناطق برای غربالگری می‌تواند اثرات خوب و مثبتی را برای کرمان داشته باشد و از شیوع این ویروس در مناطق محروم یا کمتر توسعه یافته جلوگیری کند و به درمان سریع مبتلایان به کرونا در اینگونه مناطق کمک کند.

ارائه بیشتر بسته‌های بهداشتی و خوراکی با استفاده از ظرفیت‌های سازمان‌های بین‌المللی نظیر کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، برنامه جهانی غذا و سازمان پناهندگی نروژ به مهاجرین ساکن در شهرها و حاشیه شهر علاوه بر میهمانشهرهای رفسنجان و بردسیر راه‌حل دیگری است که می‌تواند استان را در مقابل ویروس کرونا مقاوم کند. بیشتر اقلام بهداشتی و خوراکی تهیه شده توسط سازمان‌های بین‌المللی در میهمان‌شهرها توزیع می‌شود و تعداد زیادی از مهاجرین افغانستانی ساکن در شهرها و حاشیه شهرها از آن‌ها محرمم هستند. توزیع متوازن آن‌ها در همه مناطق اقدامی است که امکان شیوع بیماری کرونا را کم می‌کند و انگیزه ماندن در خانه در بین مهاجرین را افزایش می‌دهد. چراکه بسیاری از آن‌ها کارگران ساختمان هستند و مجبورند هرروزه حتی در ایام بحران کروناویروس، مشغول کار باشند و توزیع اقلام بهداشتی و خوراکی راه‌حلی است برای ماندن آن‌ها در خانه.

دربارۀ کشتار جوجه‎ های یک روزه، آیا حقوق حیوانات رعایت می‎شود؟!

سید امیررسول معین‌زاده
سید امیررسول معین‌زاده

وکیل پایه یک دادگستری و عضو کانون وکلای مرکز

دربارۀ کشتار جوجه‎ های یک روزه،  آیا حقوق حیوانات رعایت می‎شود؟!

کشتار و آن هم از طریق زنده‌به‌گور کردن جوجه‎های یک‎روزه با واکنش جدی افکار عمومی و رسانه‎ها روبه‎رو شد. وجدان بیدار و روح عدالت‎طلبی انسان‎ها برنتافت که این‎گونه، حیوانات، مورد شکنجه و کشتار بی‎رحمانه نوع بشر قرار گیرند. لذا حقیر بر آن شدم که مقاله‎ای مختصر و در حد وسع ناچیز خویش در راستای ضرورت حفظ حقوق حیوانات بنویسم.

«حقوق» جمع «حق» و در فرهنگ‎های لغت، به معنای ضدباطل، موجود ثابت، عدل، حظ، نصیب، سزاوار و ... است. علما و صاحبان اندیشه،«حقوق» را به فراخور حوزه علمی خویش تعریف نموده‎اند. در تعاریف مطروحه، قدرت، سلطنت، امتیاز، منفعت، مصلحت و... به‌عنوان رکن تعریف «حق» ذکر شده است. لیکن در بیان شرایط این رکن، نظرات متعدد و متفاوتی اظهار شده است. برخی «حق» را یک قدرت و سلطنت ارادی دانسته‎اند، درحالی‎که این نظر مورد انتقاد واقع شده است؛ زیرا که موجود فاقد اراده، مانند انسان مجنون، صغیر غیرممیز، حیوان، گیاه و ... را شامل نمی‎شود. «اراده» در تعریف اصطلاح «تکلیف» معنا می‎یابد. در حقیقت این موجود صاحب اراده است که علاوه بر «حق» واجد «تکلیف» یا در اصطلاح {من علیه الحق} می‎شود. «حق» در اصطلاح، منفعت، امتیاز، غلبه، یا به عبارت دقیق‎تر مصلحتی است که می‎بایست رعایت شود. این لزوم از یک منبع و منشأ معتبر درک می‎شود. دین، اخلاق، عقل، قانون و ... می‎تواند مؤید این الزام باشد. بدیهی است که منابع الزام، دارای ضمانت اجراهای یکسانی نیستند. مصلحت مورد تأکید علمای اخلاق، همانند مصلحت مورد تصویب مقنن، دارای ضمانت اجرا نیست. لذا هرچند که بر هر موجود صاحب اراده‎ای (انسان عاقل و رشید) لازم است که مصالح را فارغ از ضمانت‎ اجرای آن رعایت نماید لیکن وی به دلایل متعدد از این مهم اجتناب می‎ورزد. ذات آدمی، منفعت‎پرست هست این‎گونه که در تشخیص مصالح و مفاسد، خود را ارجح بر سایرین اعم از انسان‎ها و موجودات دیگر می‎انگارد از این‎رو شایسته هست که یا عقلی فرابشری مانند شارع مقدس، این مصالح و مفاسد را در قالب حقوق شرعی متذکر شود و یا عقلای انسانی با تدبیر و درایت خویش، جهان هستی را به چشم یک مجموعه و کل واحد و در هم‎تنیده در نظر گرفته که جدای از تمایلات و علایق بشری، مصالح و منافعی دارد که رعایت آن لازم و واجب است.

این عرایض، جهت ورود به تبیین موضوع موردنظر که همان «حقوق حیوانات» است، مقدمه بود. آنچه که از این مقدمه برآمد این بود که همه موجودات جهان هستی واجد حقوقی هستند و حیوانات هم از این مقوله مستثنا نیستند. حیوانات در علم منطق، با انسان از یک جنس (حیوان) هستند که «نطق» یعنی تعقل و تفکر، فصل تمیز این دو موجود از یکدیگر است. حال سؤال اینجاست که آیا ما انسان‎ها، حقوق هم‎جنس خویش را رعایت می‎نماییم؟ یا به اتکا برتری خویش در عقل و فکر، سعی در غلبه و استثمار این هم‎جنس خود داریم؟ اینجاست که بررسی حقوق حیوانات در منابع وضع حق، ضرورت می‎یابد. «حقوق حیوانات» در همه ادیان، بخصوص شرع مقدس اسلام و مذهب امامیه مورد توجه ویژه بوده است. شارع مقدس در قرآن کریم، عنوان پنج سوره شریفه را، از اسامی حیوانات انتخاب نموده است. هم‎چنین در آیات متعددی از قرآن کریم، راجع به ارزش و جایگاه حیوانات در نظام هستی سخن گفته شده و به لزوم اکرام و حمایت از حقوق آن‎ها توصیه شده است. برای نمونه آیه ۶۰ سوره مبارکه عنکبوت می‎فرماید: «وَكَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاكُمْ ۚ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» و (در کار رزق به خدا توکل کنید نه بر سعی خود که) چه بسیار حیوانات که خود بار روزی خود نکشند، خدا (بدون هیچ کوشش) به آن‌ها و هم به شما روزی می‌رساند و او شنوا (ی دعای محتاجان) و دانا (به احوال بندگان) است. یا در آیه ۳۸ سوره مبارکه انعام می‎فرماید: «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ ۚ مَا فَرَّطْنَا فِی الْكِتَابِ مِنْ شَیْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ یُحْشَرُون»«و هر جنبنده‌ای در زمین و هر پرنده‌ای در هوا که به دو بال پرواز می‌کند همگی طایفه‌هایی مانند شما (نوع بشر) هستند. ما در کتاب (آفرینش، بیان) هیچ‌چیز را فروگذار نکردیم، آنگاه همه به سوی پروردگار خود محشور می‌شوند.» و در جای دیگر نیز می‎فرماید: «وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ ۚ وَمَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطَانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِینًا» «و سخت گمراهشان کنم و به آرزو (های باطل و دور و دراز) درافکنم و دستور دهم تا گوش حیوانات ببرند (که این‌ها نصیب بت‌هاست) و امر کنم تا خلقت خدا را تغییر دهند و (ای بندگان بدانید) هر کس شیطان را دوست گیرد نه خدا را، سخت زیان کرده زیانی آشکار.» در سنت معصومین سلام‌الله علیهم نیز به‌وفور شاهد توجه به این امر مهم هستیم. برای نمونه به اهم آن اشاره می‎شود. پیامبر مکرم اسلام، از به جانِ هم انداختن حیوان‌ها نهى فرموده‎اند: «خداى تعالى کسى را که حیوان‌ها را به جان هم می‌اندازد تا با هم بجنگند، لعن کرده است» (دمیرى، بی‌تا، ج ۲، ص ۲۷۱). فراهم آوردن آب و غذای حیوان را لازم دانسته‎اند: «بر مالک چهارپایان واجب است که به آن‌ها آب و علف بدهد؛ به خاطر حرمت روح که در حیوان می‌باشد» (مجلسى، ۱۴۰۳ ق، ج ۶۴، ص ۲۱۷). حضرت امیرالمونین علیه‌السلام در نهی از آزار و اذیت حیوانات فرموده‎اند: «به‌صورت حیوان‌ها نزنید؛ چون هر موجودى، تسبیح‌گوی خداست. صورت آن‌ها را داغ ننمایید؛ زیرا چه بسیارند مرکوب‌هایى که از راکبشان بهترند و بیش‌تر مطیع خدایند و زیادتر از کسى که بر آن‌ها سوار است، خدا را یاد می‌کنند» (مجلسى، ۱۴۰۳ ق، ج ۶۴، ص ۲۱۰ و ۲۱۷). لزوم رعایت حقوق حیوانات یک امر عقلی بوده و عقلای هر جامعه بخصوص عقلای مقید به مبانی اخلاق، همیشه به آن تأکید نموده‎اند. در نهایت باید دید که نظام حقوقی ایران با لحاظ این پشتوانه دینی، عقلی و اخلاقی در راستای ضرورت حفظ حقوق حیوانات، رویکرد و اقدامات قابل قبولی را به منصه ظهور رسانیده است؟

در نظام حقوقی ایران، مقرراتی پیرامون حفظ حقوق حیوانات به چشم می‎خورد. در ماده ۶۷۹ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) «کشتن، اتلاف، ناقص و مسموم نمودن عمدی و بدون ضرورت حیوان حلال‌گوشت متعلق به دیگری یا حیواناتی که شکار آن‎ها توسط دولت ممنوع اعلام شده است» و در ماده ۶۸۰ همین قانون «شکار یا صید بدون مجوز قانونی و خلاف مقررات، حیوانات و جانوران وحشی حفاظت شده» مورد جرم‎انگاری قرار گرفته است. در قانون شکار و صید مصوب سال ۱۳۴۶ هم به پاره‌ای از حقوق حیوانات اشاره شده است ازجمله آن می‎توان به بند ب ماده ۶ این قانون در وظایف سازمان شکاربانی و نظارت بر صید، اشاره نمود که اشعار می‎دارد: «حفظ و نگاهداری شکارگاه‌ها و فضای حیاتی حیوانات قابل شکار و حمایت آن‌ها در برابر گرسنگی و تشنگی و صید و شکار بی‌رویه و عوامل و حوادث نامساعد جوی و طبیعی مانند حریق جنگل و مراتع و سیل و طغیان رودخانه‌ها و بیماری‌های واگیر و مسمومیت نباتی و امثال آن.» هم‎چنین در مواد ۱۰ الی ۱۶ این قانون، مواردی از آسیب به محیط‌زیست جانوری، شکار بی‎رویه، بیش از حد مجاز، خارج از حدود مقررات و مسائلی از این قبیل مورد جرم‎انگاری قرار گرفته است.

ملاحظه مواد قانونی پیرامون حقوق حیوانات که بخش اعظم این معدود مقررات نیز، ریشه در حفظ حقوق و منافع انسان‎ها دارد، ما را با سؤالات و ابهامات متعددی روبه‎رو می‎نماید برای نمونه اگر شخصی، حیوان متعلق به خود، یا حیوان متعلق به دیگری را با رضایت وی، یا حیوان غیر حفاظت شده‎ای را عمداً و بدون ضرورت تلف کند یا آن را بیازارد نباید مورد تنبیه و مجازات قرار گیرد؟! آیا رفتار وی به‌اندازه‌ای قبیح و مشمئزکننده نیست که جرم‎انگاری آن لازم باشد؟! ضرورت حمایت از حقوق حیوانات مقوله‎ای است که در اکثر قوانین کشورهای دنیا مغفول مانده است. اهمیت این غفلت، در نظام حقوقی ما که مدعی پایبندی به اصول و قواعد الهی و اخلاقی نیز است خلأ بزرگتری را می‎نمایاند که جبران آن، جز با توجه و عنایت ویژه در امر تقنین میسر نخواهد شد. قوانینی که به حیوان به‌عنوان یک موجود زنده و صاحب حق بنگرد و بکوشد فارغ از تأثیر آن در نحوه زندگی بشریت، برای حفظ حیات، بهره‎مندی از حق خوردن و آشامیدن، ممانعت از آزار، شکنجه، استثمار، آسیب و کشتار بلاضرورت آن‎ها اقدامات لازم را به عمل آورد تا بلکه این امید حاصل شود که دیگر شاهد جنایاتی نظیر زنده‌به‌گور کردن جوجه‎های یک‎روزه نباشیم!

وقتی که نوروز زندانی می‌شود...

یادداشت
یادداشت
وقتی که نوروز زندانی می‌شود...

بهرام صبوری یکی از زندانیانی است که مدت مدیدی را در حبس و در زندان کرمان گذرانده است. اخیراً لیسانس حقوق خود را در زندان گرفته و در مقطع ارشد مشغول به تحصیل شده است. او نوشته‌ای قابل‌توجه پیرامون نوروز زندانیان را برای سرمشق فرستاده است. اگرچه که این مطلب حسب خطوط قرمز کوتاه شده است اما باز هم بسیار به خواندنش می‌ارزد...

به نام اُمید نااُمیدان دربند

بهار و نوروز در زندان، انعکاس وارونه دُنیای بیرون است! بهار ابتدای دوباره شروع یک زندگی جدید و رُمانتیک برای آن‌هایی است که با زندان و زندانی غریبه هستند.

بهار در واقع نگاه زیبا و اَهورایی یزدان پاک به هستی و طبیعت است که با شکفتن شکوفه‌های درختان و گلبرگ‌های رنگارنگ در این کره‌ی خاکی هُویدا می‌گردد و ما را به تأمل بیشتر وا‌می‌دارد و درمی‌یابیم که هستی هستی‌بخش، نقاشی بی‌بدیل است.

اما در زندان، بهار و شروع سال ۹۹ و نوروزش به‌گونه‌ای دیگر نقاب از چهره برمی‌تابد.

کرونا و مرگ عزیزان و خانواده‌های زندانیانی که در بیرون گرفتار این ویروس شده‌اند و زندانیان دربند هم، هیچ کاری برای بهبودی و نجات آن‌ها از دست‌شان برنمی‌آید.

تعدادی از هم‌بندی‌ها نیز با عکس شهید حاج قاسم سلیمانی دلخوش هستند و هر زمان که صُحبتی پیش می‌آید به داشتن این‌چنین قهرمانان و دلیران نامی می‌بالَند و به این امیدند که این اوضاع را اشخاصی همچون آن سپه‌سالار عزیز و دوست‌داشتنی مدیریت نمایند.

خانه‌نشینی مردم و رُکود بی‌سابقه و نرخ بالای غیرمنطقی و ناعادلانه تورم اقتصادی و فقر مردم و بدتر از همه اخبارهای ضد و نقیض مسئولان دولتی و محلی در مورد وضعیت اقتصادی، درد زندانیان فهیم دربند را هزاران برابر دردناک‌تر می‌نماید.

قرنطینه نکردن به‌موقع شهرهای ویروس زده برابر با استانداردهای جهانی بهداشت و همچنین ندادن آگاهی درست در زمان مناسب و مفید توسط رسانه‌ها باعث شد ایران عزیز به معنای واقعی کلمه عزادار شود و زندانیان هرلحظه مُنتظر شنیدن خبر مرگ یکی از عزیزانشان باشند و نوروز ۹۹ را در زندان به یکی از اندوهگین‌ترین نوروزهای تاریخ زندان تبدیل کرده است.

برخی از زندانیان هم به دلیل اینکه عزیزانشان گرفتار سیلاب‌ها و زلزله‌های یکی دو سالِ اخیر شده‌اند و بی‌خانمان در اوج فقر و ذلت، گذران زندگی می‌نمایند از نوروز ۹۹ خیلی نفرت پیدا کردند.

کم نیستند زندانیانی که به دلیل بیکاری حاصله از سیل، زلزله و کرونا خانواده‌هایشان به زیر خطِ فقر رسیده‌اند و در این روزهای بهاری حتی توانِ خرید یک قُرص نان را هم ندارند.

در این روزها به دلیل اوضاع خاص کرونا، تمامی ملاقات‌ها را قطع کرده‌اند و در این بگیر و ببندها، زندانیان متأهل و خصوصاً آنانی که دربند نسوان عزیزانی دارند، از نظر روحی و روانی در شرایط ایده‌آلی نیستند.

در روزهای نوروز، آنانی که به مواد مخدر و مواد دخانی خصوصاً سیگار معتاد هستند به دلیل به وجود آمدن بازار سیاه، از گرانی بی‌سابقه و نامتعارف به وجود آمده، خیلی گله‌مند و شاکی‌اند.

ضمناً در کنار این دوستان سیاه‌بخت، هستند زندانیانی که به علت تعطیلی دادگاه و عدم حضور مددکاران و پرسنل زندان، به دلیل اوضاع یاد شده از رسیدگی به پرونده‌هایشان ناامید شده‌اند و در هاله‌ای از ابهام و سرگردانی بسر می‌برند و در این میان آنانی که به‌عنوان شاکی به دادگاه طرح شکایت کرده‌اند از همه ناامیدترند.

لازم به ذکر است کم نیستند زندانیانی که مدت مدیدی است در بلاتکلیفی بسر می‌برند و هنوز دادگاه حکمی برایشان بر اساس موازین قانونی و شرعی صادر نکرده و پرونده‌هایشان را در پیچ و خم تحقیقات تکمیلی و ... سرگردان کرده‌اند.

نباید فراموش کنیم کم نیستند زندانیانی که به علت عدم قدرت و استطاعت مالی، توان سپردن وثیقه و کفالت و ... برای اعزام به مرخصی و ... را ندارند و به دلیل اجاره‌بهاهای سنگین سند و ... شب‌هنگام و خصوصاً بعد از اینکه هم‌اطاقی‌هایشان به خواب می‌روند، سرشان را زیر پتو می‌برند و در تنهایی خودشان آرام و بی‌صدا همچون شمع، اشک می‌ریزند و آب می‌شوند.

در میان جمع محبوسین، نفرات خیلی ‌اندکی هستند که شمارشان به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسد و به‌اصطلاح از شمِّ سیاسی و دید بازتری برخوردارند.

این طیف از زندانیان معمولاً منزوی و کم‌صحبت هستند و خیلی کم پیش می‌آید که به دیگران اعتماد کنند و دوستان بسیار اندکی دارند.

این گروه معتقدند در خصوص مسئله کرونا به دلیل عدم اطلاع‌رسانی به‌موقع و همچنین عدم نظارت دقیق و اجرا نمودن قرنطینه شهر قُم در زمان مناسب و نداشتن نظارت بر ورودی‌های کشور و طرح فاصله‌گذاری اجتماعی و فراتر از همه تناقض‌هایی که از رسانه ملی و ... پخش می‌شوند باید پیگیری قضایی صورت گیرد.

به اعتقاد برخی از این دوستان، انتشار ویروس کرونا توسط اطاق فکر لابی‌های صهیونیست آمریکا خصوصاً آی‌پک، برای محقق شدن اهدافشان در رسیدن به نظم نوین جهانی که بعد از جنگ جهانی دوم در رأس تمامی نقطه‌ نظرات اندیشمندان آن‌ها قرار داشته انجام گرفته است و بر این باورند که جنگ جهانی سوم جنگ میکروبیولوژی و جنگ آب است که گورباچف رهبر اسبق شوروی در دهه ۶۰ در مورد آن‌ها نظریاتش را بیان کرده است.

خیلی جالب است بدانید این قشر از زندانیان فرضیات و نظریات قابل‌تأملی دارند که به برخی از آن‌ها می‌پردازم.

در این روزهای بهاری و نوروزی یکی از بهترین سرگرمی‌های زندانیان، تلویزیون است. معمولاً در این ایام مدیران زندان جهت رفاه حال زندانیان، ساعت خاموشی را گاهاً تا ۳ ساعت به تأخیر می‌اندازند تا آن‌ها بتوانند با تماشای سریال‌ها و فیلم‌هایی که در شبکه‌های مختلف پخش می‌شوند نشاط بیشتری داشته باشند و سرگرم شوند و از افکار بیهوده خارج شوند.

سریال‌های کامیون، پدرسالار، پایتخت ۶ و ... و فیلم‌های سینمایی و حتی برنامه‌های کودک خصوصاً کارتن‌هایی نظیر لاک‌پشت‌های نینجا، لوک خوش‌شانس و ... باعث تخلیه روحی و گذراندن بخشی از اوقات فراغت زندانی‌ها و گاهی میخ‌کوب شدنشان به قاب جعبه جادویی می‌شود.

بعضی از آن‌ها نیز با تماشای مستندهای ورزشی، حیات‌وحش، مستندهای علمی و مجموعه‌های آسمان از بالا و ... لحظات مهیجی را برای خودشان رقم می‌زنند.

موردی که بیان آن خالی از جذابیت نیست سبزه‌های داخل زندان است که برخی از زندانیان حبس بالا و به‌اصطلاح سابقه‌دار برای خودشان تدارک می‌بینند. بله تعجب نکنید! برخی از این زندانیان که به علت حبس‌های طویل‌المدت و نداشتن ملاقات جزو زندانیان فقیر محسوب می‌شوند، با استفاده از سیر و پیاز و گاهی سیب‌زمینی و یا حتی ماش، لوبیا و عدس‌های خام و نپخته‌ای که بعضی مواقع در پلو ناهار پیدا می‌شود، اقدام به تدارک سبزه نوروزی می‌نمایند.

به هر حال آنکه آزاد است و در کنار خانواده در هر شرایطی نمی‌تواند وضعیت خودش را در نوروز با یک زندانی مقایسه کند حتی اگر در قرنطینه باشد.

آرزوی آزادی افراد در بند شاید بهترین آرزویی باشد که بتوان از زبان کسی شنید و امید که آرزوی آزادی همه دربندان برآورده شود.